شما می توانید در این پست با موضوع «قاعده درا» آشنا شوید
قاعدة « تدرءوا الحدود بالشبهات » يا قاعده درا یکی از قـواعـد مـعروف فقهی است که فقهای عامه و خاصه از دیر باز در کتابهایشان در موارد مختلف به آن استناد کرده و روایات و احادیث حاوی این مضمون ، در کتابهای حدیثی عـامه ، در قرون اولیه اسلامی تدوین یافته و به صورت فراوان وجود دارد که پشتوانه این قاعده اند ، در عین حال ، این مضمون به عنوان قاعده درا ، در کتابهای قـواعـد از قبيل : قواعد شهيد اول ، عناوين ميرفتاح ، عوائد الأيام نراقی و قواعـد فـقـه بجنوردی ، مکارم و فاضل لنکرانی ، به عنوان یک قاعده از آن بحث و بررسی به عمل نیامد با اینکه در کتب فقهیه در موارد شبهه و سقوط حد ـ خواه حد زنا و خواه حـد سـرقت و غیره ـ به این قاعده تمشک شده است ؛
ولی اخیراً برخی از نویسندگان آن را در کتابشان به عنوان « قاعده » بحث کرده اند ( ۱ ) و ما نیز در صدد آنیم که در حـد ایـن نوشتار از آن بحث و بررسی به عمل آوریم تا شاید خدمتی هرچند ناچیز بـه اهـل تحقیق کرده باشیم . به هر حال ، مباحث این قاعده تحت عناوین ذیل مورد بررسی قرار می گیرد :
برای روشن شدن معنا و مفهوم قاعده « درا » نخست باید به تبیین واژه های به کار رفته در این قاعده بپردازیم و آن عبارتند از : 1. درا : ( إدرة وا ) ، ( تدره وا الخدود ) ، واژه درا ، در لغت به معنای دور کردن و دفع نمودن آمده است و در قرآن کریم آمده است : « … ويدره ون بالحسنة الشـيـئة … . ( ۱ ) بد را با خوب و سینه را با حسنه دفع می کنند . و در آیه دیگر می فرماید : « … قل نادرة وأ عن أنفسكم الموت … » . ( ۲ ) و « بگو مرگ را از خود دور کنید » . و باز به معنای دفع عذاب و سقوط مجازات نیز آمده است : « ويذروا عنها العذاب أن تشهد أربع شهـدات بالله إنه لمن الكذبين » .
( ۳ ) « چهاربار گواهی و قسم آن زن به خدا که آن مرد هر آینه از دروغگویان است ، عذاب را از وی باز می دارد » . صاحب مجمع البحرين ، ذیل آیات فوق ، ضمن اشاره به حدیث : « إدرة وا الحدود بالشبهات » می گوید : « إدرة وا ؛ يعنى إدفعوا بها » .
بدین ترتیب لغت و واژه « پدره وا » یعنی دفع و دور می گردد مجازات از اشخاص به واسطه شبهات ۲. حدود : واژه « حده در کتابهای لغت به معنای : مرز ، پایان ، خاتمه ، انتها و متنها آمده است ،
راغب اصفهانی در مفردات می گوید : « حد ، عبارت است از واسطه میان دو چیز که از اختلاط آن دو جلوگیری می نماید . از قاموس و صحاح استفاده می شود که : « حد ، به معنای دفع و منع است .
به تصریح راغب ، علت تسمية حد زنا و حد خمر این است که مرتکب را از ارتکاب جدید باز می دارد و نیز دیگران را از ارتکاب منع میکند . در فقه ، فقهای قدیم و جدید ، ضمن اشاره به معنای لغوی ، متذکر شده اند که در شرع ، حد به معنای عقوبت و مجازات خاص معین شده از ناحیه شارع است .
می فرماید : « كل ماله عقوبة مقدرة سمي حدا » . ر لذا آنچه امروزه در لسان فقها و در کتابهای فقهی مصطلح و مرسوم است این است که : حد مجازاتی است که نوع و میزان آن را شرع معین و مقدر کرده است ؛ مانند : حد زنا و شرب خمر و سرقت و نظایر آن . و به تعبیر دیگر ، حد در مقابل تعزیر است که تعیین آن به نظر حاکم است ولی حد را شارع معین می کند و حاکم صرفاً مجری آن است .
حال که معنای « حد » به حسب لغت و اصطلاح فقها روشن شد ، اینک جـای ایـن سؤال است که آیا « الحدود » در متن قاعده ، به همین معنای رایج اصطلاحی بین فقهاست یا معنای عام دارد و اختصاص به مجازاتهای شرعی معیّن ندارد . و به عبارت دیگر ، هرچند معنای مرسوم حد ، در زمان ما به معنای اخص ، مجازات معیّن است ، ولی آیا لفظ حد در زمان صدور روایت یعنی زمان پیامبر و امام هم به همین معنا بوده است ؟ یا اینکه در آن زمان به معنای دیگری بوده و به تدریج در لسان فقها و کتابهای فقهی به معنای خاص مصطلح شده است ؟
و به تعبیر دیگر ، آیا واژه حد در اصطلاح فقها دارای حقیقت شرعیه است یا خیر ؟ در پاسخ این سؤال گفته می شود : با مراجعه به قرآن و حدیث روشن می شود که لفظ « حد » در معنای اصطلاحی به کار نرفته است .
در قرآن کریم این واژه در چهارده مورد به صورت جمع ( حدود ) به کار رفته و به صورت مفرد ( حد ) نیامده است و در هیچیک از موارد اساساً به معنای عقوبت به کار نرفته است تا چه رسد به معنای عقوبت معین باشد بلکه به معنای احکام و مقررات الهی و امور دیگر آمده است ؛ مانند : « … تلك حدود الله فلا تقربوها …. ( ۱ ) « اینها ( حدود ) احکام خداست پس پیرامون آنها مگر دید » .
و یا : « … تلك حدود الله فلا تعتدوها … » . ( ۲ ) ۲۱۴ « اینها مرزهای خداست از آنها فراتر مروید » . و يا : « … إلا أن يخافا ألا يقيما حدود الله ….. ( ۳ ) « مگر آنکه هر دو بترسند که نتوانند حدود ( مرزها و احکام ) خدا را برپا دارند . بنابراین ، در استعمالات قرآنی شاهدی بر این ادعا نداریم که حد به معنای عقوبت معین از ناحیه شرع باشد .
قاعده درا قاعده ایی فقهی است
در روایات وارده از ائمه معصومین نیز نمی توان شاهدی به دست آورد که حد یعنی عقوبت معین از ناحیه شرع ؛ زیرا لفظ « حد » در معانی مختلف به کار رفته است ؛ مانند : ۱. استعمال حد در معنای ا ؛ یعنی به معنای ردع ، منع ، بازداشتن ، تأدیب و مرز . ۲. استعمال حد در معنای مطلق عقوبت ، نه خصوص عقوبت معین و نه خصوص عقوبت غير معيّن . 3. استعمال حد در معنای عقوبت غیر معین ۴. استعمال حد در معنای عقوبت معيّن . با توجه به معانی چهارگانه برای واژه « حد » در روایات ، نمی توان گفت که واژه حد در روایات به معنای مصطلح فقهی امروز فقهاست هرچند که در این معنا نیز استعمال شده است .
اینک به عنوان نمونه به بعضی از روایات اشاره می کنیم
1. عن محمد بن مسلم قال : « قلت لأبي جعفر ﷺ : رجـلاً دعـوناه إلى جملة الإسـلام فأقـربه ، ثـم شـرب الخمر وزنى وأكـل الربـا ولم يتبين له شيء مـن الحلال والحرام ، أقـيـم عـليـه الحـد إذا جـهله ؟ قال : لا إلا أن تقوم عـليـه بـينة أنـه قد كان أقر بتحريمها » . ( ۱ ) در این روایت سؤال کننده محمد بن مسلم است که از بزرگان فقه و لغت و از شاگردان برجسته امام باقر می باشد ، با این وجود برای ارتکاب شرب خمر و زنا ورباخواری کلمه « حد » را استعمال کرده ، در حالی که برای رباخواری در شرع ، مجازات معین در نظر گرفته نشده است بلکه مجازاتی غیر معين ( تعزیر ) دارد ؛ بنابراین ، معلوم می شود که از نظر ایشان کلمه حد به معنای مطلق عقوبت است و نه عقوبت معينه ، به علاوه در زمان ایشان معنای آن عام بوده و لذا امام به این استعمال او ایرادی وارد نمی کنند و قایل به تفصیل نمی گردند .
٢. عن الحلبي عـن أبـى عـبداللہ ﷺ قال : « أن فـي كـتـاب عـلـى أنـه كـان يضرب بالشوط وبنصف الشوط وببعضه في الحدود ، وكان إذا أتـى بـغلام وجـارية لم يدركا ، لايبطل حداً من حدود الله عز وجل قيل له : وكيف كـان يـضرب ؟ قـال كـان يأخذ السوط بيده من وسطه أو من ثلثه ، ثم يضرب به على قدر أسنانهم ولا يبطل حـداً من حدود الله عز وجل » . ( ۲ ) « در کتاب حضرت علی ﷺ آمده است که ایشان در مقام اجرای حدود با تازیانه کامل و یا نصف آن و یا بعض آن ، اجرای مجازات می کردند و هرگاه پسر بچه با دختر بچه ای که به سن بلوغ نرسيده ومرتكب اعمال ممنوعه می شدند را نزد ایشان می آوردند ، مجازات الهی را درباره آنان هم به اجرا در می آوردند و هرگز حدود الهی را معطل نمی گذاشتند . پرسش شـد کـه اطـفال و صغار را چگونه با تازیانه می زدند ؟ حضرت فرمودند : تازیانه را از وسط یا از ثلث آن گرفته ، آن گاه بـه تـناسب سـن اطفال آنان را مجازات می نمود و در هـر حـال ، حدود الهی را ابطال نمی کرد » . همان طور که ملاحظه شد در این روایت درباره مجازات اطفال بزهکار نیز لفظ « حد » استعمال شده است ؛ در حالی که صغار بزهکار هرگز برای بزه ارتکابی ، مجازات معین شرعی ( حد ) ندارند بلکه مجازات آنان تعزیری است ؛ بنابراین ، حد در این روایت یا به معنای مجازات غير معين ( تعزیر ) و یا به معنای مطلق عقوبت است که درباره بزرگان ، معین و درباره اطفال ، تعزیر می باشد .
3. عن أبي عبداللہ ﷺ قال : « قال النبی ﷺ لسعد بن عبادة : إن الله جعل لكل شيء حداً وجعل على كل من تعدى حداً من حدود الله عز وجل حداً … » . ( ۱ ) امام صادق از پیامبراکرم ﷺ نقل می کند که آن حضرت بـه سـعـد بـن عـباده فرمود : « خداوند برای هر چیزی حد و مرزی قرار داده و همچنین بر هرکسی که از حدی از حدود الهی تجاوز نماید ، مجازاتی مقرر داشته است » . در این روایت روشن است که حد در قسمت اول به معنای لغوی و در قسمت پایانی به معنای مطلق عقوبت استعمال شده است ، به همین دلیل صاحب وسائل ، این روایت و تعدادی دیگر را که همانند این روایت اند تحت عنوان : « باب ان كل من خالف الشرع فعليه حد أو تعزير » ( ۲ ) آورده است .
۴. در صحیحه سماعه درباره شاهد ناحق آمده است : « يجلدون حداً ليس له وقت ، فذلك إلى الإمام » در این بیان نیز روشن است که حد بدون تعیین که موکول به نظر امام می باشد ، همان تعزیر اصطلاحی است .
۵ درباره کسی که گوشت خوک را آماده کرده بود که بخورد و مواجه با نهی شدید حضرت علی گردید ، آن حضرت فرمود : « لو أنك أكلته لأقمت عليك الحد » . ( ۱ ) اگر این گوشت را خورده بودی ، تحقیقا تو را کیفر نموده و حد را جاری می ساختم » . روشن است که در این بیان ، مقصود از حد ، تعزیر است ؛ زیرا خوردن گوشت خوک که یکی از محرمات است ، جز فسق ، اثر دیگری ندارد و این امر مستوجب تعزیر خواهد بود . روایات دیگری نیز وجود دارد که نیاز به نقل همه آنها نیست .
با ملاحظه مجموع این روایات و دیگر اخبار به نظر می رسد که « حد » ، به معنای مطلق مجازات است و در اثر کثرت استعمال در آن زمان ، در این معنا حقیقت شده بود ؛ اما استعمال آن در خصوص مجازات معين يا غیر معین ، از باب انطباق کلی بر یکی از مصادیق و افراد است و الا هیچ شاهد قرآنی و روایی وجود ندارد که ثابت کند لفظ حد ، حقیقت در معنای مجازات معیّن بوده و در دیگر معانی ، مجازی است و اراده آن از این لفظ نیاز به وجود قرینه دارد .
بر این اساس ، لفظ « الحدود » در قاعده مورد بحث و روایاتی که متضمن این قاعده هستند ، ( چون قرینه ای وجود ندارد که نشان دهد در خصوص معنای مجازات معيّن استعمال شده ) به معنای مطلق مجازات است و معنای قاعده این است که با شبهات ، مجازات برداشته می شود . اما این که فقهای امامیه و عامه ، به عنوان یک معناى متسالم فيه پذیرفته اند که حد ، یعنی عقوبت معیّن » ، دلیلی ندارد ؛
البته درست است که در زمانهای سابق و حاضر ، در اصطلاح فقها به تدریج در این معنا مصطلح شده است ، ولی این تنها حقیقت متشرعه را اثبات می کند ، نه حقیقت شرعیه را و آنچه مبنای فهم معانی حقیقی الفاظ روایات است ، معنای حقیقی آنان در همان زمان صدور است نه زمان کنونی
۳. شبهه : « شبهه » در لغت به معنای شک ، بدگمان ، اشتباه درست به نادرست و حق به ناحق و واقع به موهوم است . صاحب قاموس قرآن میگوید : « شبهه آن است که دو چیز در اثـر مـماثلت از همدیگر تشخیص داده نشود . در قرآن آمده است : « … وما قتلوه وما صلبوه ولكن شبه لهم … » ( ۱ ) ؛ حضرت عیسی را نکشتند و به دار نزدند بلکه کار بر آنها مشتبه شد . ( علی ﷺ فرمودند : « وإنما سميت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق » . ( ۳ ) معنای شبهه در اصطلاح : در اصطلاح فقهی ، فقهای امامیه در تفسیر « شبهه » اختلاف نظر دارند : برخی گفته اند : « منظور از شبهه در این قاعده ، عدم العلم و عدم القطع به حرمت و ممنوعیت عمل یا ترک فعل است که شامل ظن ، شک و احتمال می شود . بعضی دیگر معتقدند : « شبهه یعنی قطع به حلیت و اباحه آنچه در واقع محرم است » . و عده ای نیز آن را به : « ظن و گمان تفسیر نموده اند » .
در این جا به برخی از متون فقهی در تفسیر این واژه اشاره می کنیم : ۱. آیة الله خوئی صاحب مبانی تکمله می نویسد : « والمراد بـالشبهة الموجبة لسقوط الحد ، هو الجهل عن قصور أو تقصير في المقدمات ، مع إعتقاد الحـلية حـال الوطء ، وأما من كان جاهلاً بالحكم عن تقصير وملتفتاً إلى جهله حال العمل ، حكم عليه بالزنا وثبوت الحد » .
( ۴ ) « منظور از شبهه ای که موجب سقوط مجازات می گردد ، عبارت است از جهل قصوری و یا تقصیری در مقدمات فعل ممنوع ، با این شرط که مرتکب در حال ارتکاب عمل ( وطی ) معتقد به حلیت باشد ؛ اما اگر کسی جاهل مقصر به حکم باشد ، ولی در حال ارتکاب عمل ، به جهال ت خویش ملتفت باشد ، کیفر زنا بر او جاری خواهد شد » .
ایشان با آوردن قید « مع اعتقاد الحلّيه » در واقع شبهه را به قطع و اعتقاد به حليت عمل ارتکابی ، تفسیر می کند . ۲ ، صاحب ریاض درباره معنای « شبهه » می نویسد : « ما أوجب ظن الإباحة » . ( 1 ) « اگر مرتکب اعمال ممنوع ، ظن بر اباحه وحليت عمل ارتکابی داشته باشد ، مجازات از او برداشته می شود » .
۳. شهید اول هم در این باره می گوید : « ألشبهة أمارة تفيد ظناً يترتب عليه الإقدام على ما يخالف في نفس الأمر » . ( ۲ ) « شبهه اماره ای است که برای مرتکب ، موجب ظن بر حلیت عمل شده و براساس آن اقدام بر ارتکاب عملی نماید که در واقع حرام است . ۴. نظر جلال الدین سیوطی نیز چنین است : « وشرط الشبهة أن تكون قوية وإلا فلا أثر لها » .
« زمانی شبهه موجب سقوط مجازات می شود که قوی باشد ( در حد ظن و گمان باشد ) در غیر این صورت ، اثری در سقوط کیفر ندارد » . د . شهید ثانی در کتاب خود چنین اظهار می دارد : « ضابطة الشبهة المسقطة للحد توهم الفاعل أو المفعول ، أن ذلك الفعل سائغ له ، لعموم إدرأوا الحدود بالشبهات » . « ضابطه شبهه ای که موجب سقوط مجازات می شود این است که مرتکب عمل ممنوع ، احتمال حليت آن عمل را بدهد ؛ زیرا قاعده « تدرءوا الحدود بالشبهات » مفيد عموم است و تمام مراتب احتمال حلیت ، شک در حلیت و ظن به آن را در بر می گیرد » .
6. در کتاب تحریر الوسیله چنین آمده است : « ويشكل حصول الشبهة مع الظـن غير المعتبر فضلاً عن مجرد الاحتمال … » .
( ۵ ) « تحقق عنوان شبهه با وجود گمان غیر معتبر ، مشکل به نظر می رسد چه رسد به صرف احتمال » .
برگرفته از کتاب قواعد فقه حبیب الله طاهری
در ادامه در خصوص قاعده درا بیشتر بحث خواهیم کرد
به وکلاء معتمد در این زمینه مراجعه کنید
لوایح و پرونده های خود را با سپردن به غیر وکلا نابود نکنید.هر پرونده زمان، علم و دانش مخصوص به خود را می خواهد.
برای دسترسی به وکلای متخصص در این مورد از طریق تماس با ما اقدام نمائید
به امید دیدار شما